معنی اصطلاحی در کشاورزی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
اصطلاحی. [اِ طِ] (ص نسبی) آنچه متعلق به اصطلاح باشد. منسوب به اصطلاح. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واصطلاحی هر چیزی را که وابسته ٔ به اصطلاح باشد گویند، چنانکه گویند: هذا منقول اصطلاحی، و سنه اصطلاحیه، و شهر اصطلاحی و امثال آن. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
کشاورزی
کشاورزی. [ک َ / ک ِ وَ] (حامص مرکب) کشتکاری. زراعت. فلاحت. (ناظم الاطباء). برزگری. کشت. برزیگری. اَبکار. تَأریس. اکاری. زرع. مؤاکره. حرث. احتراث. دهقنت. (یادداشت مؤلف):
کشاورز شغل سپه ساز کرد
سپاهی کشاورزی آغاز کرد.
نظامی.
- کشاورزی کردن، زراعت کردن. کشتکاری کردن. فلاحت کردن. دهقنت کردن. برزیگری کردن: مخابره؛ کشاورزی کردن بر ثلثی یابر ربعی. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب).
- کشاورزی نمودن، کشاورزی کردن. زراعت کردن. فلاحت کردن. برزگری کردن. برزیگری کردن. تدهقن. (منتهی الارب).
فرهنگ فارسی هوشیار
زبانزدی (صفت) منسوب به اصطلاح هر چیز که وابسته به اصطلاح باشد.
کشاورزی
زراعت فلاحت: (ایوب را هزار و پانصد جفت گاو بود که بکشاورزی بیرون شدندی و اندر ضیعت او بودند) . (تفسیر کمبریج)
وزارت کشاورزی
دیوان کشاورزی
فرهنگ عمید
زراعت، کشتکاری، فلاحت،
مترادف و متضاد زبان فارسی
حرث، زراعت، زرع، فلاحت، کاشت، کشت
فرهنگ معین
(~.) (حامص.) زراعت، زراعت کردن.
فارسی به عربی
زراعه، زراعی، علم الزراعه
فارسی به ایتالیایی
agricoltura
فارسی به آلمانی
Landwirtschaft, Landwirtschaft [noun], Landwirtschaftlich
تعبیر خواب
دیدن محصولات کشاورزی در خواب، به آسان شدن امور سخت و دست یافتن به رزق و روزی نیکو دلالت دارد. گرفتن محصولات کشاورزی در بازاری معین، بر سوددهی و نفع بسیار، هنگام خرید و فروش در آن بازار دلالت دارد. اگر کسی در خواب ببیند که مردم در محل پسندیده و نیکویی، به جمعآوری محصول میپردازند، نزد خداوند برای آن مردم، به تناسب آنچه که جمعآوری نمودهاند، پاداش نیک نوشته میشود. - خالد بن علی بن محد العنبری
واژه پیشنهادی
غلتک کشاورزی
معادل ابجد
897